پنجشنبه

secret garden

اورا 4

بزرگتر از بعضیها کوچکتر از خیلیها
. . .من حیران
.دلم برای رفتن تنگ است
.برای دویدن پاهای کوچکم در پی شیطنت
برای صدای خیلی ها
برای نگاه بعضی ها
برای خاطرات مشترک
برای پرواز
. . .برای ابد

.......

کودک که بودیم
،همه بال پرواز
از میان بوته های ظهر تابستان
استخر های خالی
. . . آفتاب روی ساقه های علف

ظهر تابستان ، پدر مادر های خسته و خواب الوده
ما همه بیدار ، کودکان ظهر تابستان
.به دنبال راه فراری به سوی شیطنت

.صدای تراکتوری که سنگهای رودخانه را دیوار می ساخت
.صدای رودی که حالا فقط دیگر سنگ است
،درختچه های زرشک
.حوضچه گل رس
. . .و فقط صدای باد ، گنجشک ، آب
. . .لبخند های کوچک معصومانه
بازی ها
عروسک گمشده ی دخترک همسایه
توپ سرگردان
. . .شیطنت

من ، آفتاب روی ساقه های علف
کنار جوی ، پای درخت آلوچه
. . .شیطنت
سنگهای بزرگی که حالا دیوارهای بلندند جلوی کوهها

گیلاس و زردآلو
تاب روی درخت توت
. . . و آفتاب روی ساقه های علف


------------------------------------------


عطسه 4

. سنقول له مِن امرنا یُسرا. . .
کهف / 88

.سیجعل اللهُ بعد عُسرٍ یُسرا . . .
طلاق / 7

. فان مع العُسر یُسرا
شرح / 5

-------------------------------------
نادخ 4

!!! نداریم

دوشنبه

Sympathies , Please !

اورا 3

وقتی او بیاید روحم را بر سنگ های کنار رودخانه مینشانم و صدای پای رود را برای ابد به خاطر میسپارم ، ه
و بالای سرم آسمانها و کهکشان ها ستاره با لالایی رود به خواب ناز فرو خواهند رفت . ه
وقتی او بیاید دیگر شبها خواب دریا نخواهم دید ، لالاییم را امواجش خواهند گفت و من بر روی موج شناور ، ه
و یک کهکشان ستاره بالای سرم رقص عشق میکنند . ه
وقتی او بیاید ساز جیرجیرک ها را هیچ فریادی نخواهد شکست و شب تا صبح را با ساز آنها ترانه خواهم خواند ، ه
و صدای یک آسمان ستاره از میلیونها سال نور ، با من هم آوا میشود . ه
وقتی او بیاید دیگر بیدی نخواهم بود که به جبر باد تازیانه میزند بر هر حقی ، و ماهی قرمز کوچکی نخواهم ماند که شکار حرص و هراس ناحق شود . ه
وقتی او بیاید به نیت هر کلمه زیبایی که باد به گوشم برساند یکصد دور خواهم رقصید و زمینی خواهم ساخت به وسعت یک اقیانوس و دنیا را ، تمام آن را ، دعوت خواهم کرد به بازی زیبایی که تورش را ماهیگیر به من هدیه داده است . ه
تلالو ستاره ها که به زمینم نزدیک شده اند بازی در هر شبی را ممکن میسازد . ه

روزی او خواهد آمد ، از میان تمام ستاره هایی که میدرخشند ... ه

------------------------------------------------------
عطسه 3

و نام پروردگارت را یاد کن و تنها به او دل ببند . ه
همان پروردگار شرق و غرب که معبودی جز او نیست ، ه
او را نگهبان و وکیل خود انتخاب کن . ه
8- 9 مزمل
***
لا اله الا اللهُ فاتخذهُ وکیلا ...

------------------------------------------------------
نادخ 3

خاک بر سر ... ه
وبلاگ نویسی برای اظهار وجود ؟! اظهار خود حقیقی ؟! میتونی حتی خودتم بُکشی اما هرکسی هر جور دوست داره میبیندت نه اونجوری که باید . ه
بیا بنویس از نظر من مرگ زیباست ، عشق یعنی فقط خدا ، آرزو یعنی خوشبختی دیگران ، زندگی یعنی دیدن دنیا ، حرکت یعنی رسیدن به فردایی شبیه به امروز ، ترقی یعنی پله شدن برای دیگران ، پیروزی یعنی رسیدن به حقیقت ، سرگرمی یعنی خندیدن و خوشدلی به خاطر هر لطفی و عذاب یعنی دیدن غم خوردن دیگری . ه
در نهایت که چی ؟! همه اینارم که بگی یا بنویسی ، فایدش اینه که چونه های بسیاری میوفته تو خط تولید افاضات ! ه
مشاور چاق محله ! : وا دختری به این جوونی که نباید اینقدر تلخ فکر کنه ! ه
روانشناس محله! : ما در تخصصمون به بیماری تو میگیم مالیخولیا البته جای نگرانی نیست مشکل تو حاد نیست ... !! ه
برادر محله ! : از این ارمانگرایی روشنفکرانت بدم میاد . تو هم آخرش مثل همه روشنفکر نماهای دیگه معتاد میشی و گوشه خیابون میمیری !!! ه
پدر محله ! : چهار سال دیگه که بزرگ شدی افتادی تو زندگی این اوهام از سرت میپره !!!! ه
مادر محله ! : تو همش این حرفها رو میزنی که منو دق بدی ، که منو جلوی همه خار و خفیف کنی !!!!! ه
ریش سفید محله ! : آخ جوونی ... یادش بخیر وقتی همسن حالای تو بودم تو اون زمون بچگیها ، مثل تو رومانتیک بودم . قدر این سرخوشی و بیخیالی جوونیتو بدون !!!!!! ه

من با دهن باز : تلخ ؟! مالیخولیا ؟! آرمانگرایی ؟! بزرگ شم ؟! دق بدم ؟! رومانتیک ؟!!! ه
خاک تو سر آدمی که طرف صحبتش رو نشناسه ! ه