یکشنبه

!somewhere else

بلاگر بد بد بد !
رفتم بلاگفا. تشریف بیارید در خدمت باشیم.

پنجشنبه

!bang bang.shoot it like me

آخیش ! چه کیفی داره اینترنت!
ای بمیره این کامنت دونی من که همه باهاش مشکل دارن!!!

چه خبرا؟
من چی چی بنویسم که خوب باشه خوبه؟

نادخم کجا بود من الان رسماً اعلام میکنم که خودم نادخ نادخم!

اوهم که پیداش نیست!

عطسم هم که نمیاد!

اما خداییش خیلی خوابم میاد فرداهم کلاس پیلاتس در انتظارمه. میترسم خواب بمونم نرم کلاس , کلاسمون از ناراحتی دق کنه اونوخت (!) من تا آخر عمر عذاب وجدان بگیرم.
اگه از حرفهام چیزی سر در ناوردید اصلاً ناراحت نباشید چون خودم به جای یه دنیا سر درمیارم.

بر میگردم ,حتماً... هََـ سنجد!

یکشنبه

از اینهمه دلتنگی

اورا

میان خاطراتم هر چه که نا خوشایند هست از دلتنگیست.
دلم برای تمام کودکیم میسوزد.
دلم تنگ شادیهایی هست که کاستی نداشت.
همه شاد
امان از این همه دلتنگی.
روزی که پدر بزگم فوت کرد دلتنگ بودم که چرا شب پیش ندیدمش و دلم برای تمام عمر دلتنگ پدر بزرکم ماند.
روزی که یکی از بهترین اقوامم فوت کرد دلتنگ شدم که چرا خوب نشناخته بودمش و دلم برای تمام عمرم دلتنگ او ماند.
امروز دلم تنگ مادربزرگم است.
برای سرا پای روشن و نورانیش و هر چه که خوبی که داشت و خیلی ها نداشتند.
اما دلتنگی دلیل نمیخواهد.
مادربزرگم را از دست داده ام و دلم تا ابد برایش تنگ خواهد ماند.
تا ابد دلتنگیهایم را میپوشانم تا از دلتنگی من دل دیگری تنگ نشود.
دلم تنگ دیدنشان میماند و چاره ای جز این ندارم. اما تحمل دارم و امید و عشق و شکر.
آدمهای خوبی که دیگر نمیبینمشان مرا میبینند و دلتنگم نمیشوند
و من باید امیدوار باشم که خوبی هست و خوبها دلتنگیشان کوتاه خواهد بود
و زمان میگذرد و زمانی میرسد که دلتنگی من هم مثل دلتنگی مادر بزرگ و پدر بزرگ خاک میشود و من هم میتوانم ببینم . . .
*******
عطسه
الهم افرغ علینا صبرا ...
*******
نادخ
وای بر مملکتی که آدمهایش به خاطر نداشتن خون کافی و پلاکت و تخت خالی بیمارستان عمرشان کوتاه میشود
وای بر شمایی که میخورید و بیماریهایتان را با گروه ویژه پزشکی و مجهز ترین امکانات خارج از کشور پشت سر میگذارید و به ریش بیمارهای در انتظار تخت خالی و پلاکت و خون میخندید.
خدا از شما نمیگذرد.
بنده هایش هم نمیگذرند.
من هم نمیگذرم.

دوشنبه

!silly lazy miss Crazy

نادخ 2008
!!!ای وای! چقدر آزادی شیرینه
!!!)از سخنان یک تنبل بعد از امتحان در حالیکه خودش را به کوچه علی چپ زده بود و با لنگ کفش توی سر کنکور میزد که: بد بد بد، گمشو(

چهارشنبه

www.edu.study.read.book.exam.ultrapeace.com!

نادخ 0

چشمت کور
وقتی 3 ماه مونده به امتحان یادت می افته باید درس بخونی!
تازه اصلا هم بلد نیستی درس بخونی!
(در نهایت هم درس نمیخونی!)
اونوقته که دیگه وبلاگ بی وبلاگ و اورا و عطسه و نادخ بی اورا و عطسه و نادخ!!!
چشمت کور

جمعه

like nothing!

اورا 8

تفاوت چیست؟!

تابستان یا زمستان !

وقتی دلم در اوج تابستان هم به خیالی یخ میزند ،

وسرم در اوج زمستان به خیالی گرم میشود !!!

هنوز ساعتها برای تابستان کوک شده اند اما ،

زمستان است .

------------------------------------------------

عطسه 8

در قلب زمستان سرد سر انجام دریافتم که در درونم تابستان شکست ناپذیر وجود دارد

(آلبر کامو)

------------------------------------------------

نادخ 8

گربه همسایه با چنان ولعی نون میجوید که فکر کردم مرغه !

مورچه ها هم از بین نون و شیرینی و شکر رد شده بودند تا کالباس مارتادلا میل کنند!

توی ذهنم گربه همسایه داره با روشنفکرنمایی درمورد چیستی زندگی نقد وبحث میکنه و نهایتا به این نتیجه میرسه که: زندگی یعنی جویدن نان در پای دیوار گلی!

مورچه ها هم با کلی فیس و افاده دماغشون را بالا گرفتن و ژامبون مخصوص قارچ سفارش دادن !

من نمیدونم الان دقیقا چی هستم ! نمیدونم آب بخورم یا ایس تی !؟!


دوشنبه

good feelings . . .

اورا 7

برای نوشتن دنبال بهانه هایی میگردم که وجودشان لازم نیست
باید بنویسم
... تمام وجودم باور نوشتن دارد
چه احتیاجی به آهنگ وقتی قلمم بدون آن هم میرقصد؟
چه دلیلی برای سفید بودن کاغذ وقتی کلمات آنقدر نورانی هستند که در یک دنیا تاریکی هم خوانده شوند؟
مگر میشود با نام خدا شروع کرد و انتظار تاریکی داشت؟
. . . همه نور است و نور و نور
خدا همینجاست
نگو دروغ میگویی اما من میبینمش
صدایش را میشنوم
حضورش ارامش من است
. . .
این طرف
من و دانه های تسبیح و خیال و خواب
آن طرف
حرف حق که از دهان بلبل خرما تا گوش فرشته های خدا پرواز میکند
نور صبح اتاق را پر میکند
این لحظه
آنقدر زیبا و سحر انگیز است
که حتی اگر کوه هم کنده باشم
برای دیدنش صبر میکنم

، آسمان آبی
، آتاق آبی
، حتی خاکستر خیال من هم آبی
. . . مثل دریا ، مثل آسمان

--------------------------------------------------
عطسه 7

.قال و من یَقنُطَ مِن رحمةِ رَبهِ الّا الضآلُّون
56/حجر

--------------------------------------------------
نادخ 7

!بابا جون تولدت مبارک ، حالا لطف کن به عنوان هدیه مارو ببر بیرون ! هفته دیگه هم که تولد مامان جوونه میریم یه جای دیگه
دستمون درد نکنه عجب فرزندان برومند و محشر و قشنگ و شیرین و باقلوا و قطاب و نازی شدیم واسه مامان و بابا!!!) ه