جمعه

one way ticket ...

بنام او
-------------------------------------------------
در حقیقت نمیدانم باید برای شروعی تازه چه بگویم ... امّا به خوبی میدانم چرا دوباره مینویسم . آنهم با نامی دیگر و در محیطی دیگر
شاید گفتن واژه درستی نباشد ، زیرا در حقیقت من پشت این کلیدها و دکمه ها در نقش یک تایپیست ظاهر میشوم ، نه سخنران
اما میتوانم خودم را یک نویسنده بدانم چون آنچه در اینجاست هم از ذهن من است و هم از حرکت انگشتهایم
!باز
!!!فاصله گرفتن از آنچه آمده ایم تا درباره اش بگویم آسان است چون هم ذهن بازیگوش است و هم چانه فعال
داشتم از دلیلم برای دوباره نوشتن و تازه نوشتن میگفتم که دلیلم گم شد امّا چرا؟
در حقیقت هیچ قصدی نداشتم تا دوباره بنویسم امّا ناامیدی مرا وادار کرد تا بنویسم و این ناامیدی حتی ذرّه ای هم از جانب من نیست ازطرف شماهایی است که در دلتان یا طوفان غم نشانده اید و یا آفتاب رخوت و چقدر بد میشود وقتی آفتاب به جای روشنی سستی بتاباند و طوفان به جای هیجان ، ترس از دست دادن را
...ومن
در این دو سه ماه و حتی کمتر ، آنقدر تغییر کرده ام که به خودم اجازه بدهم باز هم بنویسم و بالاتر از آن اجازه داده ام تا به مبارکی درون جدیدم ، برون نویی داشته باشم و کسی دیگری شوم که همان من است امّا با رنگی تازه به خانه روحش
و میخواهم همه رنگی نویی به خانه وجودشان بزنند تا هر چه دود و سیاهی است از دل برود وبه خاطره بپیوندد
...می خواهم از تجربه های نویی حرف بزنم که چراغها را برایمان روشن میکند
-------------------------------------------------
: دو نکته
اول اینکه : بیا آنقدر صمیمی باشیم که برای موفقیت هم دعا کنیم
دوم هم : هر چقدر هم زبان تلخی داشته باشیم ، خدا دلهای بزرگی برای بخشش آفریده است

۳ نظر:

ناشناس گفت...

از این که مینویسی خوشحالم اما راستش من شما را به جا نیاوردم.÷یری هست و هزار عذر شرعی!!! اما به هر حال حضور هر نویسنده یعنی هزور فکری نو وکلامی تازه ÷س خوشآمدی به دنیای مجازی وبلاگها

ناشناس گفت...

از تغییری که بوجود آورده ای خوشحالم. مشتاق خواندن نوشته هایت هستم. موفق باشی

ناشناس گفت...

سلام
تبريك ميگم شروع دوباره رو
اميدوارم من تو هميشه در حال پيشرفت باشه. و من و ديگران و همه. موفق باشي